پسر بچه و بچه گربه

     نمی دونم تا حالا بازی بچه ها رو با حیوونا دیدین یا نه. صحنه ی تماشایی هست؛ دیدن معصومیت بچه ها و بازی کردن اونا با حیوونا. ولی خدا نکنه که اون بچه از حیوون خسته بشه یا اینکه شیطنتش گل کنه اون موقع که خدا باید به این حیوون بیچاره زبون بسته رحم کنه تا از دست آزار و اذیتای بچه جون سالم بدر ببرد. 

      امروز ظهر که برگشتم خونه از پنجره داشتم بیرون رو نگاه می کردم دیدم پسر بچه همسایه یک بچه گربه توی کوچه دیده و تصمیم گرفته به اون غذا بده اول یه خرده غذا آورد به گربه داد از اونجایی که بچه گربه گرسنه اش بود پیش پسر بچه رفت و غذا رو خورد وقتی اون یه خورده غذا تموم شد پسر بچه تصمیم گرفت که به گربه آب بده بدون اینکه فکر کنه آیا گربه سیر شده یا اینکه آب می خواد یا نه. ظرفشو آب می کرد و به حیوون زبون بسته می داد از اونجایی که گربه بیچاره گرسنه اش بود به هوای غذا می رفت پیش بچه اما وقتی می دید که از غذا خبری نیست راهشو می گرفت و می رفت چند بار این پسر بچه این کار رو تکرار کرد و بچه گربه هر دفعه این همین کار رو می کرد تا این که پسر بچه حوصله اش سر رفت و دنبال حیوون بیچاره کرد و آب می ریخت روش. 

     این بود حکایت پسر بچه ای که متوجه نبود که بچه گربه بیچاره گرسنه اش بود نه تشنه.

کاش زودی خوب شه...

      از دستش خسته شدم٬ خیلی ازش عصبانیم. اگه می شد برای همیشه ترکش می کردم. نمی دونم باهاش چه کار کنم. بهش می گم یک بار هم که شده یه قول بده و روی قولت بمون میگه باشه ولی دوباره روز از نو روزی از نو. 

     خودشم خسته شده میگه چه کار کنم خودم این عادتامو دوست ندارم ولی نمی دونم چرا نمی تونم کنارشون بذارم. میگم بخواه می تونی (همه اینو میگن) ولی میگه میخوام ولی نمی شه. نمی دونم چی بگم. می دونم خودشم خسته شده اما نمی دونم چطور میشه بهش کمک کرد. 

    کاش صبح که بیدار می شدم می دیدم عوض شده؛ تغییر کرده. جدیدا اعتماد به نفسش خیلی پایین اومده دیگه خودشو خیلی کم قبول داره. شاید چون دیده زندگی اون چیزی نیست که فکرشو می کرده احساس ضعف کرده شاید بتاش شکسته شده شایدم تنها شده نمی دونم چش شده. 

    خدا جون کمکش کن تا زودی خوب شه دوباره امیدوار بشه٬ خودشو پیدا کنه.

هوای ابری

     نمی دونم چه رابطه ای بین آسمون و دل ما آدما وجود داره٬ وقتی که هوا ابریه آسمون نور و گرمای همیشگیشو از زمین دریغ می کنه اون موقع است که دل ما هم بنا به ناسازگاری میذاره. حتی آسمون از بارون دریغ می کنه تا دل ما هم از این حال و هوا در بیاد. 

   امیدوارم آسمون امشب بباره...