دوست داشتنی ها و تصمیم ها

    من گل و گیاهای آپارتمانی رو خیلی دوست دارم؛ اما چند سالی می شه که توی خونه گلی و گلدونی ندارم و به جاش یک گلدون با گیاه مصنوعی روی میز دارم: تصمیم دارم وقتی از سفر برگشتم برم حداقل یه گیاه آپارتمانی بگیرم.

      من دوست دارم به چند زبان مسلط باشم انگلیسیم بد نیست، کتاب آلمانی رو میزه و تا حالا دو درسش رو خوندم و کتاب فرانسه رو به خاطر اینکه فکر نمی کردم فرصت کنم بخونم فرستادمش خونه ی مامان با یه سری کتاب دیگه: تصمیم دارم وقتی برگشتم آلمانی رو ادامه بدم و چنانچه دوستم بخواد بره فرانسه منم باهاش برم.

       من عاشق خوندن کتابم. با اینکه این روزا فرصتی برای مطالعه متفرقه نداشتم رفتم دوباره چند تا کتاب خریدم و این کتابا رو زودتر از کتابایی که باید می خوندم تموم کردم. تصمیم دارم وقتی برگشتم به همین کارم ادامه بدم.

      من دوست دارم ورزش کنم. جدیدا یه اقداماتی کردم؛ پیاده روی، یه سری ورزش توی خونه ای. همسایه ام می خواست بره کلاس قرار بود با هم بریم که این سفر پیش اومد. تصمیم دارم وقتی برگشتم برم کلاس ثبت نام کنم.

     یه عالمه چیز دیگه دوست دارم انجام بدم اما تصمیم دارم وقتی که زمان برای انجام دادنشون داشتم حتما انجامشون بدم.

سفر

       پرنده کوچولو بالاشو باز کرده که اوج بگیره آخه خدا اونو طلبیده قراره بره بزرگ بشه بیاد قرار بره حاجت بگیره بیاد قراره بره دلشو بسپاره دست خدا و بیاد...

         از حالا توی دلش آشوبه... اللهم لبیک... ممنونتم خدا جون که پرنده کوچولو رو طلبیدی... خودت توفیق درک این سفر رو بهش بده... دلشو بزرگ کنه و نذار توی این مدت به غیر از تو کسی وارد دلش بشه...

       میدونی که دوست داره میدونی که تمام ترسش از اینکه نکنه توی این مدت کسی یا چیزی بخواد توی این سفر از تو غافلش کنه... خدا جون کمکش کن تا از عهده تمام اعمالش بربیاد یا ارحم الراحمین دستش رو بگیر و بهش کمک کن تا تمامی این قدم ها رو درست و صحیح برداره اون حالا بیشتر از همیشه به تو نیاز داره....